پست مدرن ، غزليات ، مدرنيسم ، متن ادبي

اين وب لاگ تمام اشعار و نوشته هاي آقاي سپهر عسگري در سبك ودرنيسم و پست مدرنيسم مي باشد

افعال بي كس

به بي عدالتي اعتراض"كردم"

تــــــــــــو بيـــــــــــــجا"كردي"

دختران را آبستـــــــــن"كرد"

انــــــــــــقلاب "كرديم"

اعتراض "كرديد"

اعـــــــــــــــدام "كردند"

و در اين زمان بود كه شالـــــــــوده افكار شاعـــــــر به فعليّت رسيد...!!!

"دادم" كفـــّــــــاره گناهان ناكرده ام را......

"دادي" با بدبختي جهاز دخترت را...

"داد" بكارتــــــــــش را.....

"داديم" تاوان اين انقلاب را...

"داديد"خوب دستمزد اين مردم را.......

"دادند" سهميه جانبازي مترسكان اين جاليـــــــز را.....

وچه بي "داد" گريست ايــــــــن شاعــــــــــــر ،كه "داد" ســــــــر خود را به

بــــــــاد....!!!! ‌ 

#سپهر_عسگري 

چاقوي احساس

اگر از تو دل نميبرم ،نه اينكه نمي خواهم ،

نه... چاقوي احساسم كند شده ،

اما تا مي خواستم از نو شروع كنم....

باد خيالت حواسم را ربود .

 
#شعرآزاد

#سپهر_عسگري 

#هايكو

قامت انتظار

حسي شبيه غم ، بويي شبيه تو و خانه پر از شمعداني منتظر ...!!!

و من در قامت انتظار ،

چشم دوختم با هر سر نخي كه خبر از تو ميداد...!!!

ديگر .....سر روي شانه ي تنهايي گذاشتن كافيست ،

ديگر كافيست يتيم ماندن عشـــق ،كمي نزديكتر بيا ،

فقط كمي آشنا باشفقط كمي .

 

#سپهر_عسگري 

بود و نبود من

قصه ي من و تو ، هميشه با بودِ من و نبودِ تو آغاز مي شود ،

بيا و اين داستان كوتاه را به رمّان بلندِ چند جلدي ببخش ،تمام شعرهايم ،

تمام كلمات آواره در چركنويس ،بدنبال حضورت بي تابند

#سپهر_عسگري 

تاكسيدرميِ احساس

تاكسيدرميِ احساس ، حال عجيبيست ،

دچارش كه باشي ، روز هاي هفته دست به يكي ميكنند

و هفت بار غروب جمعه به خوردت مي دهند .


#سپهر_عسگري 

آزادي

در شهري كه عقاب ها به دست لاشخور ها ميميرند ؛ شهري كه صندوق هايش براي هيچ كس نيست . نه صندوق صدقات ، نه صندوق نظرات ، نه صندوق راي . 

تسبيح مرگ

دنيا اگر هزار بار مرگت را تسبيح كند،

باز هم نمي گذارم زمين پتوي سنگي برويت بكشد....،

نترس ....، مرگ تنها وقفه اي ابلهانه است ،

شبيه صدايي كه از تصوير جا مانده ؛صدايي كه  ميدود تا لبهاي تصوير

خاك گرفته اش را دوباره از آنِ خود كند .

#سپهر_عسگري 

دگرديسي شيطان

در انتظار تحسين جاده‌هادگرديسي فرشته اي به نام شيطان،

غلتيدن در مآمن با صفاي عشاير،تخيلات گستاخ و خود مختار و اين ذهـــن

هرزه در انتظار كودتا،همه در قامت يك ميزبان برايم كلاه از سر برمي دارند.

غرش فعل بعيد ميان افعال ماضي و وحشت فعل «بودن«در ميان فضاي

غبارآلود تــــــــــــنهايي.

مسيرها پر از فاصله

فاصله‌ها لبريز از تنهايـــي

تنهايي از جنس نرسيدن

نرسيدن به آغوش عــادت

#سپهر_عسگري 

مادر

مــادر،  مباداگرفته باشي!كه دنيا را به نماز آيات وادار ميكنم مادر ، خط رويِ پيشاني ات از هر صِراطي مستقيم تراست ،عَصايِ تودريا نميشكافد ، اما من راازهر مشكلي 

عابر

از خـيابـان عـا بـري رد نـمي شـود . مـن هـم عــادت كــرده ام ,
بــه چشــم غــره هــاي خـــدا ...!!!
كــسي آنــجا نــبــود كــه كــودكــي ام را نشــانــش بــدهــم ,
نــگــران نـبــاش..!!!
هر وقت دلم كه تنـگ ميـشـود يـك قـرص زيـر زبـانـي مـي خـورم
مـا هنـوز راه داريـم .امـا جـاده تمـام شـده..!!
يـــادت بــاشــد مــا در كــافــه دنــج آخـر هميــن خيــابـــان وعــده كـــرده ايــم
حتما بـيـا سـر قـرار مـن پـول مـيـز را حـسـاب كـرده ام
مــن پيــپ گرانقــيمـت مي كشــم و تـــو سيــگــارنـــازك طـــلايي بـــا همــان
فــنـدك يــادگــاري
مــثـل قــديــم ها بــاز غــريــبــه ايــم
#سپهر_عسگري